دنیای سخن

انشالله, در توسعه شخصیت عزیزان, موثر باشم

دنیای سخن

انشالله, در توسعه شخصیت عزیزان, موثر باشم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۰۲ ق.ظ

اسطوره ادب و جفای جاهلانه

قسمت اوّل

یه بابایی به بچه 5 سالش یه چرخک هدیه داد، بچه هَلش می داد و کیفور بود. چَن وقت گذشت، بچه یه بوق از باباش خواست که چرخکش کامل بشه(نصب سیستم آلارم برای سر پیچها روی وسیله نقلیه). باباهه نداد!، از بچه اصرار و از بابا انکار. دست آخر بچه گفت "حالا که نمیدی، این چرخکه رو هم نمی خوام، پسش بگیر"،  .......... باباهه قبول کرد یانه مهم نیس، قهراً قهر بچه را به پای بچگیش میذاریم و می گذریم

ولی قهر از آدم بزرگ ها هست؟      نیس............که نیست.


قسمت دوّم

یه زنی بچه درحال موت اش را آورد حرم باب الحوائج(ع)، که حضرت شفایش دهد. بچه حالش وخیم تر شد و شفا نگرفت ...... نهایتاً حضرت به خداوند تبارک و تعالی عرض نمودند:خدایا حال که شفا ندادی، لقب باب الحوائجی را از من بگیر ... و خداوند ...

خدا وکیلی عباس(ع) که مظهر اذب بود، و این داستانها؟

عصر تاسوعا، زمانیکه لشکر اراذل و اوباش و دنیا پرستان و جاهلان و ...  به فرماندهی ابلیس رجیم و ....، قصد شروع جنگ را داشتند، حضرت عباس(ع) آمد و به امام(ع) فرمود(به این مضمون)" یا اباعبدالله، دشمن دارد به شما نزدیک میشود". چرا اسطوره ادب لفظ "ما" را به جای "شما" استفاده نکرد. دلیل محتمل از کسی چون عباس این است که آن بزرگوار خودی قایل نبود در مقابل  امامش.

حال قهر در مقابل خداوند تبارک و تعالی؟

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی