دنیای سخن

انشالله, در توسعه شخصیت عزیزان, موثر باشم

دنیای سخن

انشالله, در توسعه شخصیت عزیزان, موثر باشم

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۸۳ مطلب با موضوع «انسانم آرزوست» ثبت شده است

پنج شنبه گذشته ارباب رجوع اداره ثبت ناحیه *** کرج، بودم. نوشته روی در ب دستشویی طبقه 4 توجهم را جلب کرد

و علتش را هم نوشته بود که: ارباب رجوع چونکه کثیف هستن...

آیا غیر از اینه که کارمندان در خدمت مراجعین هستند؟ اگر مراجعین نباشند حضور کارمند چه جایگاهی دارد؟

آیا مراجعین سایر داراتی مثل  ... تمیز هستند و فقط صاحبان املاک ناحیه ... کرج اصول بهداشتی را رعایت نمی کنند؟ یا شاید این اداره نظافت چی نداره یا ... شاید نظافت چی آنجا به جای پرداختن به نیازمندی های ارباب، در خدمت ... است.


به نظرم دکتر در تفسیر داده ای که بدستش رسیده، عجولانه  اظهار نظر کرده، شاید از قبل دنبال اثبات یک فکری در ذهنش بوده و به محض دیدن این یافته آماری در اینترنت، مطلب را نشر داده است(این موضوع آفت محققین است).

چرا که میزان ازدواج در غرب به سمت صفر میل می کند(باید ازدواجی رخ دهد تا طلاق معنی پیدا کند، لذا کاهش آمار طلاق ناشی از کاهش ازدواج است و نه بهبود اخلاق و جایگاه خانواده)

آماری از ایران

در تفسیر نمودارها، باید یافته ها در کنار هم دیده شوند.

1-    فراوانی افراد مستعد ازدواج از سال 65 تا 85 روند نزولی داشته است(با نرخ تقریبی 1).

2-    درصد ازدواج روند صعودی دارد(با نرخ تقریبی 0.4)

3-    درصد طلاق روند صعودی دارد(با نرخ تقریبی 0.1)

4-    نسبت ازدواج به طلاق روند نزولی دارد(تا اواسط دهه 70 روند صعودی داشته است که درحال حاضر به یک چهارم آن رسیده است)

5-    افت نسبتا زیاد ازدواج در 5 ساله اخیر

نمودار زیر تقریبی است از دلایل تمایل افراد به ازدواج که با توجه به جمعیت اندک در نمونه برداری، دقت آن  بسیار کم است ولی به هر حال یک تقریب واقعی است.

با توجه به متغیرهای موثر، کاهش و یا افزایش آن ناشی از تغییر عوامل موثر است.

 

تفسیر یافته ها

نیاز فیزیولوژی که همواره ثابت است پس میتوان نتیجه گرفت که تسهیل ارضاء نیازها از راه های هنجار، موجب تغییر نرخ ازدواج شده است

تا سال 1385 نرخ تغییرات ازدواج و طلاق هر دو صعودی بوده است.. ولی از آن به تغیی نرخ ازدواج با سرعت خیلی بیشتر کاهش یافت و نرخ طلاق به وضعیت پایدار خود نزدیک می شود! چرا؟

الف) در گذشته، از طریق منابع غیر رسمی، موضوع ازدواج بسیار مورد توجه و تبلیغ بود و برعکس، طلاق مورد نکوهش.

لیکن وضعیت در فضای امروزی، تاحدودی برعکس شده است.

ب) پاسخ دیگر، می تواند این باشد که از حالا به بعد انسانهایی ازدواج می کنند که کمتر درگیر احساست و شهوات هستند(افراد احساسی و یا بی بند و بار، از طرق دیگر خود را رفع نیاز می نمایند). احتمالاً افرادی که تمایل به ارضاء خود از طریق طبیعی دارند و در محیط های مجازی آنرا جستجو نمی کنند پا به این را می گذارند.

ج) به نظر شما چه عوامل دیگری موثر است؟ لطفا ارائه فرمایید. پس:


ردیف

کشور

ازدواج

طلاق

درصد طلاق به ازدواج

1

بلژیک

4.2

3

71

2

پرتغال

3.7

2.5

68

3

جمهوری چک

4.4

2.9

66

4

اسپانیا

3.6

2.2

61

5

استونی

3.8

2.2

58

6

کوبا

5.2

2.9

56

7

فرانسه

3.8

2.1

55

8

آمریکا

6.8

3.6

53

9

لیتوانی

4.2

2.2

52

10

روسیه

9.2

4.8

51


موانع اصلی عدم برقراری ارتباط مفید با دیگران

قضاوت کردن(پیش داوری در مورد نحود عمکرد و اعمال دیگران)

برچسب زدن(تقریبا نوعی خاص از پیش داوریست)

دخالت کردن(در مواردی که ذینفع نیستیم و  درخواستی هم نشده)

➖ زیاد نصیحت کردن (همواره از بالا به دیگری نگاه کردن)

پرده اوّل- زمان گذشته(نقل از ویکی شیعه)

متوکل عباسی در سال ۲۳۶ قمری دستور تخریب و ویرانی قبر حسین بن علی (ع) را صادر کرد. دیزج، یهودی تازه‌مسلمان را مأمور این کار کرد. قبر امام حسین (ع) و سایر قبور اطراف آن تا حدود دویست جریب ویران شد، زمین‌ها شخم زده شد و در آن زراعت کردند و هر کسی برای زیارت به آن مکان می‌رفت، دستگیر می‌شد.[۲۵]

تخریب مزار امام حسین (ع)، مسلمانان را آزرده‌خاطر ساخت؛ تا آنجا که مردم بغداد شعارهایی علیه متوکل بر در و دیوار مساجد نوشتند و شاعران با سرودن اشعاری به هجو او پرداختند.

پرده دوّم- چهار دهه قبل

راهپیمایی اربعین در عراق ممنوع شد و با راهپیمایان بشدت برخورد می شد. لذا زوّار شبانه و از مسیرهای فرعی مبادرت به اینکار می نمودند.

اربعین در زمان صدام

اربعین در زمان صدام ،‌همزمان با ایام پیاده روی زائران اربعین حسینی کاربران عراقی تصاویر قدیمی
و نوستالژیک این راهپیمایی را منتشر می کنند.

تصویر پیش رو مربوط به ۱۹۹۸ میلادی و زمان حکومت دیکتاتور معدوم عراق صدام حسین می باشد،
وقتی که زائران برای حفظ جانشان مجبور بودند از طریق بیابان ها خودشان را به کربلا برسانند.

زائران برای حفظ جانشان مجبور بودند از طریق بیابان ها خودشان را به کربلا برسانند

 

پرده سوّم- سال 96

الف) مرخصی هایش را در طول سال جمع کرده بود که به راهپیمایی اربعین برود، زمانش که رسید درخواستش را به مدیر داد، :

مدیر: نمی شه!

کارمند: ولی من باید بروم!

مدیر: امکانش مهیا نیست!

کارمند: ولی ...

مدیر: اگر بروی اخراجی........

حوالی تیر 439 با این دختر جوان برخورد کردم، با تعجب گفتم که"خُب، خلاصه اومدی دیکه، یعنی راضیش کردی؟" که گفت: "نه دیگه، اخراج شدم!"

ب) خدمات هلال احمر(ویا صلیب سرخ) در همه دنیا رایگان است بجز برای راهپیمایان اربعین!

ج) بیمه مسافرت، اختیاریست بجز برای راهپیمایان اربعین!

د) بالاترین قیمت دلار، در بازار آزاد است، بجز برای گرفتن روادید شرکت در راهپیمایی اربعین.

ه) رئیس دانشکده پزشکی یکی از شهرها گفته که زوّار اربعین که باز گشتند، با آنان روبوسی نکنید!

برداشت من:

من یقین دارم که تصمیم آن مدیر شرکت خصوصی، صرفاً ناشی از احساسات بوده و نه تعقّل و خصومت با عقاید آن کارمند جوان. و یا قصد تصمیم گیران رسمی، همه صرفاً تسهیل تشرّف زوّار و به حداقل رساندن نگرانی های ذهنی آنان بوده است. اقدام آن رئیس دانشکاه، صرفاً ناشی از دغدغه ایشان برای سلامتی جامعه بوده است. ولی با بدسلیقه گی و بی توجهی در انتخاب موقعیت زمانی(که لازمه یک مسئول است)، خود را در معرض اتهام قرارداده است.

سلام

تصور کنید که به یک فروشگاه پوشاک، بدون قصد خرید وارد شوید و آنگاه:

فروشنده: سلام، خیلی خوش آمدید.

مشتری: سلام، میخواهم فقط یه نگاهی بکنم.

فروشنده: خواهش میکنم، اگر نیاز است من اجناس و محل قفسه ها را به شما توضیح بدهم یا ... هرجوری که مایل هستید من در خدمت شما هستم

......

حال این برخورد را با حالت زیر مقایسه کنید:

شما وارد فروشگاه می شوید و ابتدا سلام می کنید

فروشنده: به سردی درحالیکه سرش توی دفتر ش یا ...، جواب می دهد.

مشتری: آقا ببخشید، یه پیراهن سه دکمه نخی میخواهم. دارید؟

فروشنده: نه (پاسخ تک کلمه ای)

....

قطعاً فروشنده اول مرا ترغیب به خرید نخواسته میکنه و تبدیل به مشتری همیشگی و ... یک مُبلغ خودش میکنه در حالیکه فروشنده دوّمی از منِ خریدار بالقوه، یک فراری می سازه!

برای آشنایی با آداب و نزاکت لازم و نوع تعامل با مشتری، شما را به کتاب آداب معاشرت نوشته:

          بانک شهر سرپرستی منطقه 4 فارس

          محمد رضا دشتابی

راهنمایی می کنم(برای دریافت کتاب اینجا را کلیک فرمایید)


بخشی از سخنرانی دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران

‌‌دنیا به سرعت در حال پیشرفت هست و ما با افتخار کردن به نیاکانمان وقتمان را هدر میدهیم.

عده‌ای در ۱۴۰۰ سال پیش زندگی میکنیم و عده‌ای پا را فراتر گذاشته و در ۲۵۰۰ سال پیش زندگی میکنیم، و جالب اینجاست این دو گروه دائم با هم سر ستیز داریم.

(تااینجای صحبت فکر کردم طرف اهل عقله ولی حالا بقیه داستان:)

دائمأ در حال مسخره کردن عرب ها هستیم و آنان را تنبل خطاب میکنیم، بدون اینکه پیشرفت های آنها را ببینیم

به راستی به معماری مدرن و زیبای شهرهایشان دقت کرده‌ایم؟

دائم در مجامع بین‌المللی در مقابل لابی‌های قدرتمند اعراب شکست میخوریم و از مدیریت جهانی صحبت میکنیم.

.

.

.

قطر را نمیگویم که بزرگترین رویداد جهان را میزبانی خواهد کرد.

اعراب بزرگترین شرکت‌های هواپیمایی جهان را دارند و ما دائمأ در سوگ از دست دادن هموطنانمان بخاطر استفاده از هواپیماهای 50 سال پیش هستیم.

.

.

.

آیا وقت آن نرسیده که ما هم به این نکته پی ببریم که زمان جنگیدن با #شمشیر و #کلاشینکف تمام شده است و برای پیروزی بر دشمنان باید در قلب ها نفوذ کرد؟

یکی از بزرگترین مشکلات ایران این است که در کشور ما " تعلق به سرزمین" بسیار ضعیف است.

.

.

.

این که یک شهروند در جامعه ما به راحتی از ماشین آشغال بیرون می اندازد و تعریف از تمیزی خیابانهای اروپا می کند، یک معنی تربیتی دارد، یک معنای عمیق دیگری هم دارد که به این سرزمین تعلق خاطر ندارد.

سلام،

وقتی دونفر با هم قهر باشن، در حالیکه یه حساب مشترکی دارن،

یعنی

مهارت حل مسئله ندارن!

                                       آشتی کردن یه هنر و مهرات مهم است.



مگر اسکندر می‌توانست اسکندر باشد و تنش راحتی ببیند! مگر نادر، همان نادر ستمگر، همان نادری که از کله‌ها مناره می‌ساخت، همان نادری که چشم‌ها را درمی‌آورد. همان نادری که یک جاه‌طلبی دیوانه و بزرگ بود، می‌توانست نادر باشد و تنش آسایش داشته باشد؟ گاهی کفشش، ده روز از پایش به درنمی‌آمد، اصلا فرصت نمی‌کرد کفشش را درآورد. نقل می‌کنند که یک شب از همین دهنه زیدر از جلوی یک کاروانسرا عبور می‌کرد، زمستان سختی بوده، آن کاروانسرادار گفته بود که نیمه‌های شب بود که یک وقت دیدم در کاروانسرا را محکم می‌زنند، تا در را باز کردم یک آدم قوی‌هیکل سوار بر اسب بسیار قوی‌هیکلی آمد تو، فورا گفت غذا چه داری؟ من چیزی غیر از تخم‌مرغ نداشتم. گفت: مقدار زیادی تخم‌مرغ آماده کن! من برایش آماده کردم، پختم، گفت: نان بیاور، برای اسبم هم جو بیاور. همه اینها را  به او دادم. بعد اسبش را تیمار کرد. دست به دست‌ها و پاها و تن اسب کشید. دو ساعتی آنجا بود و یک چرتی هم زد. وقتی خواست برود، دست به جیبش برد و یک مشت اشرفی بیرون آورد، گفت: دامنت را بگیر! دامنم را گرفتم، آنها را ریخت در دامنم بعد گفت: الان طولی نمی‌کشد که یک فوج پشت سر من می‌آید، وقتی آمد، بگو: نادر گفت: من فلان‌جا رفتم فورا پشت سر من بیایند. مرد کاروانسرادار می‌گوید: تا شنیدم «نادر»، دستم تکان خورد، دامن از دستم افتاد. گفت: می‌روی بالای پشت‌بام می‌ایستی، وقتی آمدند، بگو: توقف نکنند، پشت سر من بیایند. خودش در آن دل شب دو ساعت قبل از فوجش حرکت می‌کرد، بعد فوج شاه آمدند اینجا، من از بالا که فریاد کردم نادر فرمان داد، اتراق باید در فلان نقطه باشد، اینها غرغر می‌کردند، ولی یک نفر جرات نکرد که نرود، همه رفتند. خوب آدم اگر بخواهد نادر باشد، دیگر نمی‌تواند در رختخواب پر قو هم بخوابد. نمی‌تواند عالی‌ترین غذاها را بخورد... هرکس در هر رشته‌ای بخواهد همت بزرگ داشته باشد، روح بزرگ داشته باشد، بالاخره آسایش تن ندارد. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- گفتارهای معنوی، شهید مرتضی مطهری، ص 169
به نقل از صفحه معارف روزنامه کیهان-22مهر

سخن1

هرگز در زمان خشم حرفی را برای آزار او به زبان نیاورید